مرا به گناهی که
" نگاه تو "
در آن بود
بردند سر دار و
تو انگار نه انگار ...!
مرا به گناهی که
" نگاه تو "
در آن بود
بردند سر دار و
تو انگار نه انگار ...!
دلم می خواست می توانستم
" همه " ام را بده ام تا
" همه " اش باشم ...!
دلتنگی از نیمه های شب
وقتی که
تیک تاک عقربه ها عمق تنهاییت
را به رخ میکشند آغاز میشود ...
وقتی دستهایت در خوابو بیداری گرم است
وقتی بوی تنت در خواب و بیداری هوش از سرم می برد
تو بگو
من از کجا بدانم
کی خوابم
و کی بیدار؟
تولدم مبارک.....
فــــراموشش کرده ام ....
باور کنـــــید !
فقط
گاهــــــی ...
اسمش را که میــــشنوم ...
بد جــــــوری میشکنم !!
همـــــین .....
میگم هیس هیچی نگو .
دلم میگه نمیشه . نگم دق میکنم
میگم هر حرفی رو که نباید به زبون بیاری
میگه این یکیو نمیتونم نگم
میگم باشه بابا بگو !
من و دلم با هم میگیم
" دلم برات تنگ شده بود "
ابلــــــــیـــــس
نــــــام من اســــــت
که نه گنـــــدمی خورده بود نه سیـــــبی
جُـــــــــــــــــــــرم
سُــــــجده به تـــــــــــو بود...!
آنقدر آمدنت
به تاخیر افتاده است
که فقط می دانم
کسی را
روزگاری دوست داشته ام
که حالا شاید
دیگر نشِناسَمش ...
تعداد صفحات : 6